Wednesday, May 04, 2005

قرمز



فشارش نده! . نه . فشارش نده .فشارش دادی . ابلهِ گاو . بازم باشه فشارش بده . آره . گاوی .  يالله . يه باره ديگه . دوباره‌. فشارش بده. راحت شدی؟ ديگه فشارش نده. می‌بينی واسه همينه که می‌گم تو نمی‌تونی دم از دوستی بزنی .‌تو يک‌ احمق خودخواهی‌.‌ديگه خودت خواستی . مگه کری . دگمه رو فشار نده .به نظر نمی‌ايد که رام بشی . باشه حالا که اين طوريه‌ پس بايستی بريم به دنبال نقشه‌ی B. فشارش بده .‌ تو که می خوای فشارش بدی ...هاهاها .. حالا ببين چيکار می تونی بکنی‌. فشارش بده آدمِ بازنده‌ی مغبون .‌اين کجاجت تو منو آزار می‌ده .‌بيا، دگمه‌رو با اين پنگوئن عوضش کردم‌. حالا می خوای چه‌ غلطی بکنی ؟ ... از تو منزجرم مادر قحبه‌!‌می دونی چه‌جور نفرتی ؟ انگار بخوام با مسواک او گردنتو گوش تا گوش ببرم . اونجارو . نيگا .. چی پشت سرت ؟‌حالا ۳ تا واست دگمه‌می ذارم . فشارش بده‌. نشون بده که چقدر بارت ؟ کدومشه ؟ دِ بگو ديگه ... اولی ؟ سومی ؟ وسطی ؟ هاهاها .. خوشحالی که پيداش کردی‌؟‌ برنده‌ مامانت شدی کس خل ؟ باشه حالا که می خوای بگردی بيا بگرديم . وقت نقشه‌ی شماره ۲ . بيا حالا برين تو شلوارت احمق لجوج پرت زبان نفهم .واست ۲۴ تا دگمه می زارم. مردی پيداش کن‌. آره از رو نرو‌. فشارش بده. پيداش کن ارواح خوارت. بچه پر رو . بيا اين يکی رو فشار بده . نه . اينو . اين يکی رو . هان .. آره فشار بده . فشار ندی چيزيت کم می شه . ماه می فته تو جوب . از اول شروع کن‌. موضوع مرگ و زندگی‌يه ارواح ننه ت .‌پيداش کردی. باشه. هاها هاها .. حالا پيداش کن. ۱۲۸ تا دگمه‌. سر نخو پيداش کن . نخود سياهو پيداش کن . پر رو نيستی‌. تو اطلا رو نداری‌. سنگ قزوين اين رو‌. فشارشون بده. اون روتو ... دم‌. فشارشون بده . شايد او شصتمی يه‌. نه ؟ خب تو که رو داری . برو يکی يکی ...‌چی بگم‌ آخه . بازم می خوای ادامه بدی ؟‌باشه گرفتم‌. تو می تونی دگمه‌رو فشار بدی . تا ابديت . واسم مهم نيست . به درک. فشارش بدی ندی ولسم يکی يه‌. نه واقعا. ديگه اهميت نمی دم. ضمنا ديگه علاقه‌ای ندارم‌. به من چه !‌اين کارو می کنم که سر تو رو گرم کنم. واقعا! کارتون دوست داری ؟‌نقاشی چی .. ؟ هر دوشو ؟ خب بايستی دوسشون داشته باشی . رنگی رو انتخاب کن . سبز؟ عاليه. بيا سه تا دگمه . آبی ، قرمز و سبز. قرمزو فشار بده. سبزو فشار بده‌.‌حالا‌ابی رو فشار بده . فشار بده. کار نمی کنه . محکم فشارش بده . با هر دو دشتت . با همه‌ی انگشتات . د بده ديگه . چرا رفتی دنبال سبز ؟ ديدی ؟ نمی تونی به من اعتماد کنی ؟می تونی ؟‌می دونی خيلی خوشحالم که من و تو با هم اين چند لحظه‌رو گذرونديم. ديگه نمی خوای دست از اين فشار دادنت بکشی. دست از اين دگمه ‌ی گنده‌ی قرمز ؟ ها ؟ نه ، جدی‌ام . ها ؟‌ به او ته درونت نيگا کن .‌عميقتر. اون تهِ تهش ! اگه حالا بگم اين دگمه رو ، اين قرمزو يک باره ديگه فشارش بدی همه‌ی دنيا يه دفه بومب ب ب ب .. می فهمی ؟ فشارش دادی . ولی اگه حرفم راس بوی تو حالا مرده بودی ناقلا. همونجا. حتی مرگتو هم نمی ديدی . همونجا! می دونی بلاخره يک جوری نمی زارم تو ادامه بدی اين بازی احمقانه تو . بيين با توام . گوشاتو واکن . ببين می‌گم همه ی دنيا همه دور و برت می ره که منفجر بشه و تو ... ببين تو فقط می خوای دگمه‌ها رو فشار بدی ... می‌شنوی ... ديگه فشارش نده . اين همه گاو نباش. شايد بخوی مثلا کرگدن بشی يا يک خوک صورتی . .ولی ديگه گاو نباش . فشارش نده می گم . باشه . اگه اين دفعه فشارش بدی دنيا منفججر می شه‌. می شنوی‌؟ ببين بهت گفتم ها . من قرنطی می کنم که می شه . نده . ن ه  د ه .. بوم ب ب ب ب ... تو يک گاو مرده‌ای حالا . نگفتم . بازم فشارش دادی . نه. ديگه نمی فهمی که مردی . کار خوبی نکردی نه ؟ نباس فشارش می دادی . نه ؟ همه مردن . حتی خود تو هم به درک واصل شدی . می فهمی . فشارش نده .من ؟ نه من نمی ميرم . من يک تِکست هستم. يک نوشته‌ی گويا يا سامط . ولی تو .. تو مرده‌ای. آره . باور کن . يک صورت مرده. وايستا. ديگه از خر شيطون بيا پايين . فشار نده . تا حالا بهت گفتم چقدر از اين ريختت نفرت دارم؟ ازت متنفرم؟ آره متنفرم. منزجرم. نکبتِ ايکبيری. اگه دوباره فشار بدی ببين اگه می گم جدی‌ام اگه اين کارو بکنی باهات کژ و مژ و معلق حرف می زنم؟ می فهمی . ببين گفتم ها .. باشه خودت خواستی ...
 هن ؟ نهوت يمن. ينوخب ينوتيمن . اه . اه .. اه ..
مقل ن وک ؟ ينوخب ونم يتس ا وخ يمن . يچ ؟
مديم نوشن تهب. هشاب .
....
......
تو واقعا يک مادر قحبه‌ی رو در نروی پر روی بچه کونی هستی !
لطفا. ديگه فشار نده.
ببين تو همون از اول بازی منو بردی . يعنی رو کم آوردم . می فهمی ؟ لطفا. ديگه نکن ‌لطفا .
لطفا !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بهت يه پنج سنتی می‌دم !
ده‌سنتی چی !؟
باشه ۲۵ سنتی !
بابا ديگه ولم کن . بکش بيرون . فشار نده الاغ !
باشه‌. حالا که خواستی بفرما. بيلاخ . بيا تو . ديگه وقت نقشه‌ی اصلی يه . بيا اينم دگمه‌ای که می خوای . ببين داره خود به خود حرکت می‌کنه. می لغزه. واست می رقصه‌. مواظبش باش. قدرت فوق‌العاده‌ی کارتون‌ نوری. فشار بده .  اصلا بيا يه زره شورشو بيشتر در بياريم . H8 ! ديونه بشيم ها ؟ حالا اگه جيگرشو داری پيداش کن . نکنه اين دگمه‌ی کوچولو باشه . يا او بابا قوريه . يا اون متوسطه که داری معصومانه نيگامون می‌کنه . آره . برو دنبالش‌. اون نبود . بخشکی شانس . خب شايد اينه. فشارش بده‌. پيداش کردی گوسی ؟ ببين ديگه داره دلم شور می زنه واست که چرا دست ور نمی داری ؟ نکنه .. خدای من . همه ش داری فشار می دی . يعنی چقدر آخه ؟ همش داری با اين دگمه ی قرمز ور می ری . چقدر کرخت و عقب‌مانده‌ای . ديوونه ‌ی زپرتی . بس کن . چقدر احمقی ؟ مگه به خاطر حماقت بهت حقوق می‌دن ؟ ولی خب هر کاری بلاخره پاداش خودشو داره . ولی اين يه رازه که من بهت نمی تونم بگم . ولی ديونه ت کردم نه ؟ يعنی روغن تو آتيشت ريختم که هی فشار بدی نه ؟ منو به خنده می اندازی . بايستی يه نگاهی به صورت خودت می انداختی اين همه مدت ! هاهاها . ولی راستشو می گم. يک رازی در اين کار بود‌. در همه ی اين فشار دادنات يعنی . سرت  همش گرم فشار دادن اين دگمه ی گنده‌ی قرمز بود .. در حالی که همين جا يک دگمه ی سفيد نازی داشت تو را نيگا می کرد . همه ی حرکت‌ها و فشارها و مکثاتو . هاهاهاهاهاها ! چقدر می خندم من . يعنی چقدر منو می خندونی . هاهاهاها ! واقعا که ... هاهاهاهاها ! دارم از خنده شلوارمو خيس می کنم . هاهاهاها ! دست وردار . هاهاهاها ! بسه ديگه ... هاهاها ! چه خنده ی بلندی و پر صدايی . هاهاهاها ! آخ مردم از خوشی ..هاهاهاها ! چقدر نازی . هاهاهاها ! همه‌جام داره می خنده‌! هاهاهاها ! و دوباره و دوباره و دوباره ! هاهاها !
....
سوت ! صدای سوت ! سوت . فوس فوس فوس !
پيداش کردی ؟
اونجاس . خوب نيگاش کن لوچِ من . پايين بينی ته !
من‌ می دونم کجاس . ولی بهت هيچوق نمی گم. واست زبونم در می آرم دماغ سوخته !
شايدم بهت گفتم ...
ولی اول از همه بايستی اون دست خدا شلش کنه رو بکشيش کنار. دگمه رو ديگه فشارش ندی . فنيش < فنيتو يعنی !
ولش کن. دستتو وردار. بسش کن!
همين الان !
باشه! بهت رازو نمی‌گم .
بفرما. فشار بده و بمير از اين فشار دادن . خودت پيدا کن راز کارو . اگه تونستی دماغ سوخته !
شايدم پيدا کنی ولی چشم من آب نمی خوره !
نيستسابع..
کدوم حرفو از الفبا بيشتر دوس داری ؟
من اشسيتنايخشستيخش رو خيلی دوس دارم .
نتسينای منيستبين ..
پيداش کردی با اين فشار دادنات ؟
نه ؟
پس ول کن تا بهت بگم خب لعنتی !
می دونی چی ؟
ببين پوف .. دگمه ات رفت !
پيداش کردی اين دگمه مادر قحبه تو ؟‌تا حالا کشيده خوردی ؟
چون‌که می خوام مهمونت کنم واسش‌!
ببين می ‌زنمت ها !
ولی اذيتت نمی کنم !
به خاطر اينکه تو مُردی . کفنتو پوسوندی !
مُر- د - ی !
يادت می آد ؟ خودت خواستی و همه‌ی کره‌ی خاکی رو ترکونديش ! بومب ...
فکر کردی يادم رفت ؟ آره ارواح عمه ات ؟
ولی فيل که فراموشکار نيست . حافظه‌اش قويه جونم ! يا هم شايد چيزی شبيه اين حرفا .. توی اين حرفا يعنی . تو الاغ همه رو به کشتن دادی . کشتيشون !
اُزگل مريض !
مادرت چی می گه بهت ؟
بينگو ! ناراحته . دلِ خوشی ازت نداره . خب حق داره احمق !
همه ی  دنيا رو سوزوندی و تو مقصرشی ! کاش می تونستی حداقل خودتو بکشی . يعنی تنها توصيه‌ی من واست اينه ... ولی چه فايده .. تو که به جهنم واصل شدی . مردی رفيق ! پس فقط يک چيز مونده واست که می تونمی يعنی انجامش بدی ... اونم اينه که او دست خدا کجش کنه رو از روی اون دگمه ی قرمز ور دار . دوست عزيز تو مُردی . ببين لبخوانی های منو بخون . مُ ر د ی . ديگه چيکار می خوای بکنی . باشه. زبان نفهم لعنتی . بهت می گم با هر فشار دادنت می ری به عميق‌ترين و کثيف‌ترين درون اون جهنمی که توش هستی . به طبقه‌ی دوم جهنمت خوش اومدی ! طبقه‌ی سوم!
چهارم!
پنجم !
ششم!
هفتم !
هشتم!
نُهم !
بفرما‌! زِرتی جهنمتم منفجر کرديش‌!
اميدوارم حات خوب باشه حالا !
بهشت هم از مرحمت شما فنيتو . يعنی بومبيتو . يعنی بيلاخ . با اين هنرمندی تو !
نه‌! تو مرده ای . ديگه نه جهنمی هست نه بهشتی ! راحت شدی ؟
حالت حالا چه جوره ؟ ها ؟ دهن همه‌ی دنيارو سرويس کردی. خاکش کردی ريختيش تو توبره . خاک بر سر تو الاغ . يه بار مردی با گلوله زدمش مرد . می دونی چرا ؟ خاک بر سر بود مثه تو . شايد هم کارای خاک بر سری می کرد ...  چی بگم ؟ گوجه فرنگی . گوجه ی گوجه ! ديگه داريم بی حوصله می شيم نه ؟ ولی تو که نمی تونی وايستی . انگار واسه يه خاک بر سری قول دادی که وای ناستی . می خوای تمومش کنی . می خوای کامپيوترتو خاموش کنی. ولش کنی . رو رو رو بشی . بری ؟ ولی نمی توني، نه ؟ می خوای بدونی اون ورِ قوس و قزح کاسه ی پر از طلا و جواهر هست يا نه ؟ يعنی می خوای ببينيش . پيداش کنی !!! ولی من که بهت گفتم او کاسه ی زرو چه جوری پيداش کنی خنگ خدا ! بيفت دنبال خرگوش سفيد! سسسبفبسشفلذس ، دگمه ! يادت می آد دگمه ی نديدنی رو ؟ نهفته رو ؟ يا اونقده اون کله ت خشکه که خود پسندی و همه چيزی پاک از يادت بردی ؟ می تونم تو رو همه ی روز و شب اينجا نيگرت دارم . می دونستی ؟ تو حالا در دنيای منی . فرقی هم نداره که چقدر ازش متنفری . به هر يک جوری بايس اون دگمه ی قرمزو فشارش بدی . نه ؟ دوباره .. و دوباره ...‌ و دگرباره‌. فکر می کنی بعد از اين همه اطرار و پافشاری يک چيز خوبی اين جوری ددددنگ می افته تو بغلت مثلا‌؟ البته که می تونی .. ولی من بهت نمی گم . تو خودت خواستی که فشار بدی و فشار بدی و بميری . من هم اينجا نشستم و تخم آفتابگردان می شکنم و خوش خوش تماشات می‌کنم.‌ يعنی چيزی ديگه نمونده که ازش لذت ببرم. تو همشو منفجر کردی يادت می آيد ؟ شايد حالا می‌خوای بدونی که راس راسکی من کيم؟ آره؟ پس بزار يک افسانه‌ای در باره‌ی خودم واست بگم . روزی روزگاری داشتم از سر کار برمی گشتم خونه که يه خونه‌ی کوچولو ديدم . از سر کنجکاوی روفتم و در و تق تق زدم و خواستم ببينم کسی می‌اد در وا کنه يا نه ؟ و اگه بيا خب کی می تونه باشه. واسم حسش جالب بود.
در واز شد!
ولی هيشکی نبود اونجا!
رفتم تو .همه جا رو سر زدم‌‌.‌همه‌ی سوراخ سنبه‌ها رو . هيشکی نبود. هيچ چی نبود ..
هيچ چی می فهمی .. فقط يک جعبه‌ی کوچولوی فلزی ..
خب بازش کردم .
توی جعبه يک لايه مخمری بود که محتواشو حفظ می کرد .
لايه‌ی مخمری رو کندمش و يه دفه ... می دونی اونجا بود .. می فهمی ..
....
... ...
زززززززززززز...
زززز ززززززززززززززززز..
ززززززززززززززززززززز..


هوم ؟
اوه . ببخش. داستانو می خوای بدونی ..
آره اونجا بودم و تو دستم اين جعبه‌ی کوچولوی فلزی ...
سرش باز بود‌و توش اين بود ...
يه دگمه‌ی گُنده ی قرمز
و .. می دونی چی بهم گفت ؟
اوه .. بهت می گم واسم چی گفت .. بهم گفت که ...
فشارش نده !
نه فشارش نده!فشارش دادی . ابلهِ گاو . بازم باشه فشارش بده . آره...